*چالش خودت باش*

خیلی هامون بخاطر شرایطی که گاهی اوقات برامون پیش میاد تصمیم میگیریم از خودمون ، از رویا هامون و خیلی چیز های دیگه بگذریم ... به زبون بهتر خودمون نباشیم . اگه همه اون شرایط و دلایلی که باعث میشه خودت نباشی و بزاری کنار و برای یه لحظه فکر کنی اونا نیستن ببین میتونی خود واقعیتو پیدا کنی؟

(ممکنه بعضیا همه چی براشون اوکی بوده باشه ، این چالش برای اونایی که خیلی اوقات نتونستن خودشون باشن )

1)رویاهایی داشتی یا داری که حس میکنی نمیتونی بهشون برسی؟

2)چیزایی هستش که از نزدیک ترین ادم های اطرافت انتظار داشتی ولی هیچوقت نتونستی به روی اونها بیاری؟

3)تا حالا شده موقعیتی پیش بیاد که مجبور به یه سکوت طولانی بشی ؟(با بله و خیر خواهشا جواب ندین :) )

4)تا حالا شده حس کنی انقدر تغییر کردی که خودتم نمیتونی تشخیص بدی کی هستی؟

5)فکر میکنی اگه رک و رو راست خیلی اوقات رفتار میکردی و به خودت اول فکر میکردی تا بقیه چیزی عوض میشدش؟

6)از انتخاب هایی که کردی راضی هستی ؟ یا پشیمونی هایی هم داری؟

7)اگه بخوای یه روز خود خودت باشی بدون هیچ نقابی ، بدون هیچ ملاحضه ای چجوری زندگی میکنی؟

8)فکر میکنی ادم هایی که خیلی اوقات ملاحضشونو کردی قدر این کارتو میدونن؟ یا اصلا میدونن تو چیکار براشون کردی؟

9)اگه یه روز واقعا بتونی خودت باشی ، رک و رو راست اولین حرفی که میزنی به کی میزنی و چی میگی؟

10)کسی یا جایی یا موقعیتی هستش که وقتی باهاش رو به رو میشی مجبور میشی که خودت باشی؟ اگه هستش به نظرت چرا این اتفاق میفته؟

-------------------------------------------------------------

پ ن : دوستانی که شرکت میکنن لینک وب یادشون نره و اینکه تو چالش های قبلی اینو زیاد دیدم برای همین فکر کردم اینو باید بگم من خودم به سوالات چالش جواب میدم ولی هیچوقت به این دقت نمیکنم که اگه کسی ببینه چی ، یا بقیه چی فکر میکنن ...صرفا برای خودم جواب میدم ، وقتی سوالات و طراحی میکنم بیشتر اون چیزیه که ذهن خودمو درگیر میکنه برای همین مینویسمشون ... پس صادقانه جواب بدید شما برای خودتون اینارو جواب میدین نگران اینکه بقیه میبینن نباشین (اینو برای یه چند نفری که حس کردم اینکارو میکنن نوشتم :) سوءتفاهم نشه :) )

  • Comments [ ۵ ]
    • ~S :)
    • Sunday 1 Aban 01
    • 19:18

    زندگی در سرابی رویایی

    فصل شکوفه های گیلاس بود و عطر آنها در فضای رهگذر و دهکده کوچک پیچیده بود . نانوایی قدیمی در حال طبخ نان بود و عطر نان های تازه با عطر شکوفه های گیلاس شاید زیباترین تصویر آن دهکده کوچک را به تصویر میکشید.گلفروش مثل همیشه در حال رسیدگی به گلهای زیبایش بود و به زیبایی گلهایش میبالید ، کتابفروش در حال چیدن کتاب هایی بود که تازه از شهر امده بود .

     

    دختری کوچک با گلدانی زیبا در دست در دهکده میچرخید و به مردم و مغازه ها نگاهی می انداخت ، کار دختر هر روز همین بود گلدان عزیزش را در بغل میگرفت و در دهکده چرخی میزد  و در اخر برای استراحت به جایی مخفی که خود ان را کشف کرده بود میرفت ، کمی آنجا مینشست و از زیبایی بینظیر آنجا لذت میبرد و دوباره راهی خانه میشد...

  • Comments [ ۲ ]
    • ~S :)
    • Friday 29 Mehr 01
    • 14:40

    زیبای حقیقی

     

    ~بعضی اوقات می‌مانم در معنای بعضی کلمات...

    بعضی اوقات ذهنم شبیه ساحلی می‌شود که هر چه به رویش می‌نویسند با موج‌هایی خروشان به دست موج سپرده می‌شود و در ژرف های آن غرق می‌شود...

  • Comments [ ۶ ]
    • ~S :)
    • Friday 22 Mehr 01
    • 20:17

    قلم جادویی

    اگه یه روزی بهت این فرصت داده میشد که کتاب زندگیتو بزارن جلوت و هر چیزی که توش نوشته شده رو پاک کنن و بگن بیا این قلم خودت بنویسش چی مینوشتین توش؟ (به سوالا جواب بدین )

  • Comments [ ۱ ]
    • ~S :)
    • Monday 18 Mehr 01
    • 21:04

    *چالش قلم جادویی*

    اگه یه روزی بهت این فرصت داده میشد که کتاب زندگیتو بزارن جلوت و هر چیزی که توش نوشته شده رو پاک کنن و بگن بیا این قلم خودت بنویسش چی مینوشتین توش؟ (به سوالا جواب بدین )

     

    1)دوست داشتی اسمت چی باشه؟

    2)دوست داشتی پدر و مادرت کس دیگه ای باشن؟

    3)دوست داشتی کجا زندگی کنی؟

    4)دوست داشتی تو چجور خونه ای زندگی کنی ؟ (محیط خونه منظورمه )

    5)دوست داشتی چه شکلی می بودی؟ (هر چیزی که تو ظاهرتون میتونه باشه )

    6)دوست داشتی تو چه رشته ای تحصیل میکردی؟

    7)دوست داشتی ایندت چه شکلی میشد ؟

    8)دوست داشتی چه اخلاقیاتی داشته باشی و چه اخلاقیاتی نداشته باشی؟

    9)دوست داشتی چه مهارت هایی داشتی؟

    10)به نظرت اگه خودت تقدیرتو مینوشتی از اینی که الان هستی بهتر میشد وضعت؟

    11)به نظرت میتونی خلاف اونچه که برات تقدیر شده رفتار کنی؟

    12)از موقعیتی که الان داری راضی هستی یا دوست داشتی واقعا این قلم دست تو بود و تو تقدیر میکردی؟

    13)به نظرت چه زندگی خوبه؟ تعریفت از زندگی خوب چیه؟

    --------------------------------------------------------------------

    پ ن : دوستانی که شرکت میکنن ادرس وب یادشون نره :)

  • Comments [ ۱۱ ]
    • ~S :)
    • Sunday 17 Mehr 01
    • 19:31

    سکوت طنین انداز

    چه خزان دل انگیزی

    فصلی که با هر بار آمدنش دنیا را زیر و رو می‌کند 

    فصلی که آرامش را به همراه خود می‌آورد

    نسیم شبانه اش نجوایی زیبا در گوشت می‌کند

    نجوایی قدیمی...

    برگ هایش در زیر پایت طنین انداز ترین صدای جهان است

    رنگ و رخسار درختانش زیباست

    حال آدم‌هایش زیباست

  • Comments [ ۲ ]
    • ~S :)
    • Sunday 17 Mehr 01
    • 18:54

    جادوی کلمات

    پینوشت : صرفا یه چیزی بود که دلم میخواست راجبش بنویسم ... همین :)

    کلمات قدرت جادویی دارن ! از کجا میگم؟ از اینجا که :

    • ~S :)
    • Saturday 12 Shahrivar 01
    • 00:39

    Reset

    ادمها شبیه کامپیوترن ، هر چند وقت یبار نیاز دارن reset  بشن تا اطلاعات ازار دهندشون پاک بشه ، بلکه اون ادمها بتونن بعد مدتها با یه کپسول بی خود نفس کشیدن ، خودشون نفس بکشن !

    ولی...

    تو کامپیوترم این اتفاق می افته که گاهی بعضی از فایل ها پاک نمیشن ، مدام ارور میدن، حالا تو هی سعی کن پاکشون کنی ...پاک نشدنی ان!

    تو ذهن ادمها هم همچین فایل هایی هست که من بهش میگم زخم های التیام نیافتنی

  • Comments [ ۵ ]
    • ~S :)
    • Thursday 10 Shahrivar 01
    • 13:47

    به دنبال گمشده

    یسری سوال میپرسم اینارو ببینید میتونید کامل جواب بدید؟  و میتونید تضمین کنید ادم هایی که میگید نزدیک ترینن به شما اگر اینارو درباره خودتون ازشون بپرسید جوابشون با شما یکیه؟ ( شمارو انقدر به ریز و جزئیات میشناسن و احساسات واقعی شمارو میدونن)

  • Comments [ ۴ ]
    • ~S :)
    • Wednesday 2 Shahrivar 01
    • 20:48

    نامفهوم

    چشم هایم را باز کردم ، صدایی را شنیدم ، اما نامفهوم...

    چشم هایم باز بود ، چهره هایی را میدیدم ، اما نامفهوم...

    ناگهان صورتم خیس شد ، از چشمانم اشک می امد ، اما اشک هایی نامفهوم...

    دفترچه خاطرات کنار تخت را باز کردم ، خاطراتی از گذرگاه ذهنم گذشت ، اما خاطراتی نامفهوم...

  • Comments [ ۱ ]
    • ~S :)
    • Tuesday 1 Shahrivar 01
    • 12:21
    چه کسی میداند که تو در پیله خود تنهایی...؟
    چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی....
    پیله ات را بگشا!
    تو به اندازه پروانه شدن زیبایی...:)

    به نام اون بالاسری...
    به دنیای من خوش اومدید
    امیدوارم ارامشی رو که شاید دنبالش بگردید اینجا پیداش کنید :)
    Topics