پینوشت : صرفا یه چیزی بود که دلم میخواست راجبش بنویسم ... همین :)
کلمات قدرت جادویی دارن ! از کجا میگم؟ از اینجا که :
نگاهی به صورت سرد و بی روحش انداخت... دیگر صدای ضربان قلبش که همیشه در کنار او تند میزد را نمیشنید ...
ترسید از اعماق وجودش ، از دریای سیاه درون دلش ... آری او با خداحافظی از اعماق وجودش که در اتش سوخته بود او را بدرقه کرد....
این خداحافظی مثل کبریتی بود که با آتشی که در دل دیگری بود ساخته شده بود برای همین هیچگاه خاموش نشد...
-------------------------------------------------------------------------------------------
+دلم برات تنگ میشه ، نمیتونم باهات خداحافظی کنم :(
-خب نکن :)
+بازم دلم نمیاد :) خداحافظ تا فردا :"(
-خدافظ ^-^
-------------------------------------------------------------------------------------------
چقدر یه کلمه "خداحافظ" متفاوت به نظر میاد یکی کبیرته و یکی وسیله ای برای ابراز دلتنگی !
دست بر صورتش که از اشک خیس بود کشید ، موهای ابریشمی اش را نوازش کرد ، برای مهر و موم کردن قولی که به او داده بود بوسه ای گرم بر پیشانی اش زد و دوستت دارم را زا اعماق وجودش فریاد کشید ...و در اخر خود را جلوی گلوله انداخت تا به او آسیبی نرسد....
چه جمله قشنگی ... دوستت دارم...
-------------------------------------------------------------------------------------------
+کیوت منی تو
- ^-^
+دوستت دارم :)
-منم *-*
.
.
*چطور پیش رفت؟
+هیچی دو سه روز کار میبره ، احمقیه واسه خودش ، زود گول میخوره !....
-------------------------------------------------------------------------------------------
عجب ! "دوستت دارم " یکی یجوریه که انگار رو قلبت حکاکی شده یکی یجوریه که وقتی میشنویش حالت تهوع میگیری ....
+کجا میری؟
-نگرانی؟
+نه برای چی باشم ؟:/
-خب پس رفتم
+وایسا
شال گردن خودش را در اورد گردنش انداخت ، لبخندی زد و ارام در گوشش زمزمه کرد "کار من از نگرانی گذشته... دلتنگ لحظه به لحظه ات میشم "
-------------------------------------------------------------------------------------------
+فهمیدی چیشده ؟
-نه چیشده؟
+فوت کرد....
-اخی... ادم خوبی بود دلم برا مهمونی گرفتناش تنگ میشه ... خوش میگذشت....
-------------------------------------------------------------------------------------------
"دلتنگی" جالبه یکی جوریه که تو رو از زمین به اسمون هفتم میبره ، یه نوعشم هست که تو رو از رو زمین به هسته زمین میرسونه !
+ای پرو ، بدون من کجا رفته بودی ؟
- به توچه !
+بزنم لهش کنم ....
10 دقیقه قبل :
+بریم بیرون؟
- نه من یه کاری دارم میری برام یه قهوه بگیری؟
+برو چشم جون بخواه
*اره دیدی فلانیو .....
-مواظب حرف زدنت باش ! بار اخری که میبینم پشت سر رفیق من حرف میزنی ! دفعه بعدی یکاری میکنم با دندونات که دونه دونشو خودم ریختم کف زمین یه قل دو قل بازی کنی!
-------------------------------------------------------------------------------------------
+رفیق خودمیا... بریم بیرون ؟
-مهمون تو ؟
+رفیقیما منو تو داره ؟!
+هفته پیش که ماشین گرفتی همه رو مهمون کردی من رفیقت نبودم؟!....
-------------------------------------------------------------------------------------------
"رفیق" بعضی چیزا واقعا تو رفتار ثابت میشه ! مگه همه چی به حرفه؟ اگه اینطوری باشه باد از همه وارد تره ! هر ثانیه در حال نجوا کردنه!
هزار و یک مثال داره این قصه طولانی ....
جالبه هیچوقت کسی به طرز صحبت کردنش توجه نمیکنه ، همه به این که چی میگن توجه میکنن
ولی اصل اول تو روابط اجتماعی نحوه بیان یه حرفه!
تو یه حرفی و از رو عصبانیت میزنی ولی بعدش یه دلیل برای جمع کردن گندی که زدی داری ! جمله معروف : تو دعوا که حلوا خیرات نمیکنن
ولی وقتی تو حالت عادی میگی واقعا خیلی دوست دارم بدونم چطوری میتونی جمعش کنی؟ چی میخوای بگی؟ جز اینکه حس واقعیت اینه؟!
یه حرفی که تو عصبانیت زده میشه دردش از حالت عادی به مراتب کمتره !
چطوره موقع منعقد شدن این حرفه یه ذره بهش فکر هم بکنی ؟
به طرز بیانش و نحوه استفادش هم فکر کنی؟
به احساسات طرف مقابلتم فکر کنی؟
چطوره برای سوزوندن طرف مقابل از هر کلمه ای استفاده نکنی؟
چطوره بعضی اوقات به این فکر کنی که ادما اول باید مسئولیت حرفاشونو بپذیرن تا رفتارهاشون؟ تو به یکی میگی تا تهش باهاتم ! خب میدونی چه حرف سنگینی زدی؟ میری ازدواج میکنی ازت میپرسن بنده وکیلم؟؟؟؟ خب چطوره فکر کنی به این که مسئولیت این کلمه رو باید بپذیری بعد بری سراغ رفتارت؟ بهت میگن این پروژه مال تو میتونی؟؟ وقتی میگی میتونم ، واقعا مسئولیت حرفتو میتونی قبول کنی؟؟
بعضی اوقات چطوره فکر کنیم که وسط جنگل زندگی نمیکنیم ! ما انسانیم! باید طرز استفاده از واژه ها رو بدونیم ! بعید میدونم انقدری که همه فکر میکنیم وای فلانی رفتارش غلطه به این فکر کنیم که به جای رفتارش طرز صحبتش و بیان نیازش که غلطه ! وقتی قرار مادر اینده بشی حداقلش این نیست که به بچت فرق بفرمایید و بشین و بتمرگ و یاد بدی؟ بهش یاد بدی وقتی چیزی و میخواد جای تحکم و زورگویی یه لطفا سر حرفش بزاره؟ به جای اینکه فکر کنه همه نوکرش تشریف دارن به این فکر کنه که همه مثل اون انسانن و هیچ برتری وجود نداره؟ برتری به شعور ادماس!چطوری میخوای پدر اینده بشی وقتی هنوز نمیدونی این دنیا ، دنیا تو زنی باید بشینی تو خونه و من مردم باید برم بیرون نیست! این افکار از توش بوی پوسیدگی میاد! کسی نگفت زن باید همه کار بکنه و مختاره به اینکه همه کار بکنه نه! ولی زنم عین تو انسانه و چیز عجیبی نیستش که حقوق برابر داره!
چطوره اول به جای اینکه فکر کنیم الان اینو بگم بیشتر میسوزه یا این؟ به این فکر کنیم که با گفتن یه حرف نا به جا باعث میشی طرف کل روزش خراب بشه و به واسطه کاری که تو کردی اون میره سر یکی دیگه خالی میکنه و در نهایت این دومینویی که تو چیدی پشت هم میفته و همشم تقصیر توعه !
اونی که به تو میگه بفرمایید قربان امرتون اطاعت میشه بخدا نوکرت نیست! از تو پایین تر نیست ! اون شعور طرفه که به تو احترام میزاره حالا هی تو داد بزن سرش ! حس قدرت میکنی؟؟ اونی که جلو پات خم میشه و اشغالی که تو انداختی زمین و برمیداره بخدا از سر شعورش اینکارو میکنه چیزی که تو نداری که اگه داشتی بهش نمیگفتی اونورم اشغاله بردار!
جادوی کلمات!
بله کلمات جادویی ان ...
و تازه اینا گوشه ای از دنیا انسان وارانه ماست که شبیه به جنگله تا دنیا انسان ها !
- ~S :)
- Saturday 12 Shahrivar 01
- 00:39