اگه یه روزی بهت این فرصت داده میشد که کتاب زندگیتو بزارن جلوت و هر چیزی که توش نوشته شده رو پاک کنن و بگن بیا این قلم خودت بنویسش چی مینوشتین توش؟ (به سوالا جواب بدین )

1)دوست داشتی اسمت چی باشه؟

سهی اسم خاصیه ، اسم یه ستاره دنباله دار دوسش دارم هم تکه هم بهم امید میده که شاید بتونم ادم متفاوتی باشم .... از اسمم راضی ام

2)دوست داشتی پدر و مادرت کس دیگه ای باشن؟

پدر و مادرمو با اینکه هیچوقت به زبون نیاوردم دوست دارم ، شاید طرز تفکرشون بامن یکی نباشه ، شاید منو بعضی اوقات درک نکنن ، شاید بعضی اوقات از دستشون ناراحت بشم ولی در نهایت حس میکنم اگه این پدر و مادر نبودن شاید من الان این سهی با این خصوصیات نبودم ... 

3)دوست داشتی کجا زندگی کنی؟

یه جای اروم ... یه جایی که شرط اول برای خوشبخت بودن پول نباشه .... لبخند من باشه نه چیزهایی که بهش احتیاج دارم یا احتیاج پیدا میکنم در اینده ... یه جای دورافتاده از این هیاهوی دنیا.... (واقعا ارزومه تو اینده شاید دور جایی زندگی کنم که اینطوری باشه با کسی یا کسایی که دوسشون دارم )

4)دوست داشتی تو چجور خونه ای زندگی کنی ؟ (محیط خونه منظورمه )

تو خونه ای که دغدغه هاش منوط به پول نباشه .... محبت با کلید واژه پول تعریف نشه ... تو همچین جایی...

5)دوست داشتی چه شکلی می بودی؟ (هر چیزی که تو ظاهرتون میتونه باشه )

نظری راجب ظاهرم ندارم ،نمیدونم خوشگلم یا زشت که بخوام چیزی تو صورتم عوض بشه ... فقط کاش لاغر تر بودم :)

6)دوست داشتی تو چه رشته ای تحصیل میکردی؟

معماری و دوست دارم بهشم رسیدم چیزی که رویاشو داشتم ... حالا باید یه اون هدف دور تره برسم

7)دوست داشتی ایندت چه شکلی میشد ؟

یه دختر مستقل معمار که تو کارش ادم موفقبه و یه چیزی تو مایه های مریم میرزاخانیه تو این حرفه ... 

8)دوست داشتی چه اخلاقیاتی داشته باشی و چه اخلاقیاتی نداشته باشی؟

واقعا سهی الان و باوجود ساکت و سرد بودنش ، مغرور و لجباز بودنش، رک بودنش دوست دارم اگه یکدومشم نباشه سهی معنی نداره ، با وجود همه نقص هام خودمو اینطوری که هستم دوست دارم :)

9)دوست داشتی چه مهارت هایی داشتی؟

نمیدونم واقعا ، مهارتی هم نداشته باشم سعی میکنم بدست بیارمش ... 

10)به نظرت اگه خودت تقدیرتو مینوشتی از اینی که الان هستی بهتر میشد وضعت؟

خوبی خدا اینکه تقدیرت و ازت قایم کرده و ذره ذره نشونت میده ... نمیدونم ادامه این راه چیه که بخوام بگم اگه خودم مینوشتمش چیز بهتری از اب در میومد ... اگه ویژگی بهم داده از حکمتیه که من نمیدونمش ، اگه سختیه قطعا توی من چیزی دیده که اون سختیه رو داده ...

11)به نظرت میتونی خلاف اونچه که برات تقدیر شده رفتار کنی؟

هر وقت بخوای مسیر تقدیر و عوض کنی طوری که غافلگیر بشی جلوت سبز میشه ، ترجیح میدم با تقدیرم سر جنگ نداشته باشم ، پذیرفتنش طبعات کمتری داره ...

12)از موقعیتی که الان داری راضی هستی یا دوست داشتی واقعا این قلم دست تو بود و تو تقدیر میکردی؟

موقعیت الانم بخشیش حاصل تصمیماتمه که قطعا توش پشیمونی هم هستش ولی خب کاریش نمیشه کرد ... 

13)به نظرت چه زندگی خوبه؟ تعریفت از زندگی خوب چیه؟

زندگی خوب ... زندگیه که صبح وقتی بلند شی تو ذهنت این نباشه ااا بازم یه روز دیگه ، ااا بازم همون ادمها .... زندگیت خاکستری نباشه ، رنگی رنگی باشه درست مثل نقاشی های بچگیت...

زندگی خوب و تو میسازیش با طرز فکری متفاوت از روز قبل... با صرف فعل خواستن ... من میخوام که متفاوت باشم 

زندگی خوب و هیچوقت به دغدغه نداشتن تعریف نمیکنم ... همیشه فکر میکردم زندگی خوبه که دغدغه ای توش نباشه ، باید بگم الان تو شرایطی هستم که هیچ دغدغه ذهنی ندارم و هر روز زندگیم از روز های قبلش کسل کننده تره ... همیشه دغدغه داشتم ، نمرم پایین نشه ، نفر اول بشم  ... زندگی بدون دغدغه واقعا چیز مضخرفیه ... شبیه غذای بدون ادویس

زندگی خوب ... یعنی من همینم که هستم حالابا اینی که هستم چطوری میتونم دنیا رو عوض کنم ...

من دنبال همچین زندگی میگردم و بهش میگم زندگی خوب :)