Mood 3

 

  • Comments [ ۱ ]
    • ~S :)
    • Thursday 13 Mordad 01
    • 00:56

    YAMA (Ep3)

     

    +منظورت از دیگه ؟

    -تا هفته پیش منم کسیو داشتم ولی دیگه ندارم

    با یه دنیا بغض و حسرت جملشو تموم کرد ، بزور بغضشو نگه داشت و ادامه داد...

  • Comments [ ۲ ]
    • ~S :)
    • Monday 10 Mordad 01
    • 16:39

    YAMA (Ep2)

     

    +میخواستی بپری؟

    به نشانه تایید سرشو تکون دادش

    +پس چرا نپریدی ؟ حدودا 40 دقیقه تو همون وضعیت مونده بودی! اگه انقدر اشتیاق برای پریدن داشتی دیگه این توقفه چی بود؟ میدونی کسی که میخواد بپره چجوریه ؟

  • Comments [ ۲ ]
    • ~S :)
    • Monday 10 Mordad 01
    • 00:10

    YAMA (EP1)

    دیدی چقدر زجر داره صبج زود پاشی بری مدرسه؟

    چقدر اون لحظه دل کندن از رختخواب عزیزت سخته؟

    دلت میخواد دنیا با همه ادمای توش خراب بشن ولی تو توی رختخوابت دو مین بیشتر بخوابی...

    حالا فکر کن بری مدرسه و این وضع و تا زنگ اخر تحمل کنی و یهو وقتی داری خودتو به در و دیوار میزنی و دقایق و میشمری برای رفتن بگن نمیتونی بری :/

    اخ که چقدررررررر اون لحظه دلت میخواد بزنی همه رو، حیف که بزنی باید قید درسم کنارش بزنی

    حالا دلیلی که نمیزارن بری چیه :/

  • Comments [ ۴ ]
    • ~S :)
    • Sunday 9 Mordad 01
    • 17:15

    Mood 2

      

  • Comments [ ۰ ]
    • ~S :)
    • Thursday 6 Mordad 01
    • 20:54

    دلتنگی به وقت بی وقتی

     

     

    پدرم هر روز دیر میامد خونه. خسته از دو شیفت کار روزانه و من که خیلی دلم میخواست باهاش حرف بزنم،ترجیح میدادم چیزی نگم تا اون بتونه وقت بیشتری رو استراحت کنه تا اینکه بالاخره یک روز جمعه احساس کردم وقت مناسبیه که باهاش حرف بزنم...

  • Comments [ ۱۱ ]
    • ~S :)
    • Tuesday 4 Mordad 01
    • 23:28

    Mood 1

     

     

  • Comments [ ۳ ]
    • ~S :)
    • Monday 3 Mordad 01
    • 20:45

    زندگی به شرط چاقو

     

    فرض کن یه بیماری لاعلاج گرفتی و دکتر ها جوابت کردن و بهت گفتن فقط چند ماه زنده میمونی و تو تنها کسی هستی که اینو میدونه و بقیه اینو نمیدونن...

    از مطب دکتر میای بیرون و :

  • Comments [ ۳ ]
    • ~S :)
    • Saturday 1 Mordad 01
    • 17:51

    *چالش زندگی به شرط چاقو *

    فرض کن یه بیماری لاعلاج گرفتی و دکتر ها جوابت کردن و بهت گفتن فقط چند ماه زنده میمونی و تو تنها کسی هستی که اینو میدونه و بقیه اینو نمیدونن...

    از مطب دکتر میای بیرون و :

    اون لحظه ای که دکتر بهت گفت چند وقت بیشتر زنده نیستی چه حسی بهت دست داد؟

    الان که تو این شرایطی  کلماتی که برات معانی خاصی داشتن  ایا تغییری کردن؟  تعریفت از مرگ و زندگی..... خانواده و دوست.... ارزو...

    چیکار میکنی تو این فرصت باقی مونده؟

    چه کارهایی بوده که میخواستی بکنی ولی حالا دیگه نمیتونی؟

    چه پشیمونی هایی داری؟

    چیزی هست که بخوای جبرانش کنی؟

    کسی هست که بخوای ببینیش؟

    دلت برای چیا تنگ میشه؟

    چجوری میخوای به اطرافیانت بگی؟  اصن دوست داری بهشون بگی؟  یا دوست داری بی خبر بری؟

    جایی هست که بخوای بری ؟ دوست داری تنها بری یا باکسی بری؟

    از ادما دوری میکنی؟ یا بیخیال رفتار میکنی؟

    -------------------------------

    پ ن : دوستانی که شرکت میکنن ممنون میشم ادرس وب و لینک کنن زیر نوشتشون :)

  • Comments [ ۱۱ ]
    • ~S :)
    • Saturday 1 Mordad 01
    • 15:35

    به دنبال او

     

     

    و منی که به انتظار نشستم

    و منی که چهار لباس این سال و رو بی تو دیدم

    منی که متتظرت بودم،  برای دیدن لباس جدید هر فصل

    و منی که الان اخرین لباس این سال و رو دارم میبینم

  • Comments [ ۳ ]
    • ~S :)
    • Thursday 30 Tir 01
    • 23:52
    چه کسی میداند که تو در پیله خود تنهایی...؟
    چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی....
    پیله ات را بگشا!
    تو به اندازه پروانه شدن زیبایی...:)

    به نام اون بالاسری...
    به دنیای من خوش اومدید
    امیدوارم ارامشی رو که شاید دنبالش بگردید اینجا پیداش کنید :)
    Topics