بعد از کلیییییییییییییییییی حرص خوردن و خودمو خفه کردن و به زمین و زمان گیر دادنننننننن نتایج نهایی اومدشششششش
با اینکه عادت ندارم بنویسم اینطوری ولی خب شرح ماواقعه میدم:
ساعت 4:30 نشسته بودیم با مامانمو خواهرم چیپس و پفک میخوردیم و یاغی میدیدیم و من به اندازه مو های سرم از شب قبلش سایت سازمان سنجشو ریوولد کرده بودم که ببینم نتایج کی میادش....
یهو دیدم سایت داره اپدیت میشه...
نفس ها در سینه حبصصصصصصصص
یا خدا...
نتایج یهو اومدشششش
من سریع با گوشی وارد شدم و سریع شماره پرونده رو اینارو زدم یهو اومددد
و من جیغغغغغغغغغغغ ، بلند بلند خوندم برا مامانم گفتش سهی پاشو من تو تلوزیون باید ببینم
خلاصه از تو لپتاپ وارد سایت شدم و زدم و مامانمم شروع کرد فیلم گرفتن از ریکشن من ، خودشم ذوق
یه جمله گفتش که من خیلی اون لحظه بهم چسبید : ثمره 17 سالو دارم تو تلوزیون میبینم....
بعد دایی بزرگم خواب بودش از تو خواب بیدارش کردم میگم پاشو بیا اینو ببین .... اومده دیده میگه بیا اینقدر خودتو خفه کردی :))))))
بعد زنگ زدم بابام حالا مگه جواب میده :////// دق داد منو تا جواب بده ...
جواب داد بهش گفتم .... (پاورقی : من از لیست 150 تایی فقط 86 تا پر کرده بودم که خب دستگاه رو انتخاب هفتمم وایساده بود :))))))))))
به بابام که گفتم ریکشنش : اون 6 تایی قبلی چی بود ؟ ://///////////////// وای نمیدونستم بخندم الان یا گریه کنم از دستش
خلاصه بهم تبریک گفتشو ...
یهو در باز شدش و اقاجونم اومد رفت نماز خوند و اومدش بهش گفتیم برو جلو عینکتو بزن و تلوزیونو ببین
رفت از شماره شناسنامه گرفته تا سال تولدمو خوند تهش نتیجمو دید گفتش تبریک میگم از اولش گفتم بهت خانم مهندس :)))
و الان ذوققققققققققق مرگممممممممممممم
نمیدونم چطوری ابرازش کنم:))))))))))
یه چند تا اهنگ باحال بزارم :)))) بریم رو هوااااا
انقدر ذوق کردم یادم رفت بگم چی قبول شدم :)))))
مهندسی معماری دانشگاه علم و صنعت روزانه