پینوشت : موقع خوندنش به تاریخ هایی که گفته میشه دقت کنید (کمک 1)
حدسی هم راجب ادامه داستان دارید ممنون میشم بزنید (یه مرضی که دارم اینه یجوری مینویسم که کسی نتونه حدس بزنه ادامش چیه و بابتش پوستم کنده میشه تقریبا :) )
صبح روز شنبه 1398/12/3:
ساعت 6 صبح ساعتم زنگ میخوره ...
یبار
دوبار
سه بار
-پاشو دخترررر،سرویست رفت خب ،ببین جا بمونی من نمیبرمتا گفته باشم
(با صدای خواب الود از زیر لحاف با چه بدبختی چشامو باز کردم اتاقم یخچال بود نمیخواستم از زیر پتو بیام بیرون و )
+گفتم : خیل خوب پامیشم دیگه اههه
وای خدا چقدر سرم درد میکنه حس میکنم اصن نخوابیدم این دیگه چه کابوسی بود
از پنجره بیرون نگاه کردم تا کجا برف اومده اوووووووووو بیخیال نرم مدرسه
یهو یه چیزی یادم اومد
+بابا تعطیله مدرسه تلوزیون و روشن کن
-دختر خل شدی باز میخوای بپیچونی مدرسه رو پاشو ببینم
+ای بابا
خودم روشن کردم تلوزیونو همه چیز عادی بود!
ولی من مطمئن بودم مدرسه تعطیله ...از کجا مطمئن بودم؟!
رفتم مدرسه دوستامو طبق معمول دیدم همه با کاپشن یکی پس از دیگری خواب یا در حال نوشتن مشقاهاشون از رو هم دیگه
خل شدم ؟ یه حس بدی دارم چرا؟! بیخیال شاید بخاطر خوابیه که دیدم
دوستام بغل کمد نشسته بودن داشتن با هم حرف میزدن
یهو انگار قفسه سینمو کسی فشار میده
نمیتونم نفس بکشم
من چم شده؟
میخوام حرکت کنم برم پیششون ولی هرچقدر که بهشون نزدیک میشم بیشتر دردم میاد
*سلامممممم چطوری؟
+خوبم ممنون
*مطمئنی پ چرا اینجوری حرف میزنی ؟ چرا رنگت پریده ؟ چیزی شده؟
^نه بابا باور کن تا صبح خر زده اینجوری شده خل دیگه خل
من چم شده نمیتونم جوابشونو بدم یهو یادم میاد...
این ادما برای من وجود ندارن خیلی وقته که باهاشون نیستم حتی باهاشون حرف نمیزنم پس چی داره میشه؟چرا با من حرف میزنن؟!
یهو سرم گیج میره ... وای دوباره سرم ...
بالاپشت بوم...
من اونجا چیکار میکنم ؟!
تا حالا اصن نرفتم اینجا چجوری ؟چیشده...
دارم زجه میزنم چرا؟ وا افسردگی دارم مگه چمه ؟ کسیم مرده؟
خودمو صدا میزنم
+ای دختره دیوونه اونو از تو گوشت بردار صدامو میشنوی الوووووو
بسم الله چرا صدامو نمیشنوه؟
رسما داره زجه میزنه وا :/ وات د فاز جدا؟
یهو یکی تکونم میده
*ای دختر کجایی؟ خوبی؟ باز صبحونه نخوردی؟ چرا هیچی نمیگییییی
^داریم نگرانت میشیما خوبی تو ؟
دستشو رد میکنم و با سردی نگاهشون میکنم
من چرا هیچیم دست خودم نیس وا چرا اینجوری میکنم
وای دوباره نههههههه
من پای لبتاب مامانم ؟ اووو چه افتخاری نصیبم شده حالا دارم چه میکنم؟
این گروهه چیه:/
لبتاب و خاموش کردم خوابیدم
چقدر زود صبح شده وا خدایا چی داره میشه مامانم چرا داره داد میزنه چیشده؟
من چرا دارم گریه میکنم ؟
دارم با کی تلفنی حرف میزنم ؟ چرا دارم پای تلفن گریه میکنم :/ من که اصلا از این عادتا ندارم وا
دوباره تکونم میدن
^چه مرگته تو دختر چرا اینجوری میکنی کاری کردیم که ناراحت شدی؟
*یکم عجیب میزنیا چیشده بگو دیوونه نکن منو با این سکوتت
وا لال شدم لابد خدایا اوا چرا پاشدم کجا دارم میرم به سلامتی خدایا نکنه جنی شدم چمهه
^مگه با تو حرف نمیزنیم ای وایسا ببینم
+چه حرفی داری بزنی بعد این همه مدت چی میتونی بگی، چی از جونم میخواین ؟ حالم ازتون بهم میخوره
بسم الله چرا دارم چرت و پرت میگم جدا چه مرگم شده ؟ نکنه جنی شدم این من نیستم ...