۱۸ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

A girl in the mirror (توضیحات جانبی )

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • ~S :)
    • Sunday 17 Mehr 01
    • 10:52

    A girl in the mirror(Ep 10)

    داریم وارد سال 1400 میشیم خیلی باحاله که وارد یه قرن جدید میشیم یعنی اینایی که متولد 1400 هستن به ما نمیگن دهه قبلی  به ما میگن قرن قبلی، حس عقب موندگی بهم دست داد یهو

    یعنی مدرسه اندازه تمام عقده های معلم هاش از بچگی تا گور بهمون مشق داده اینا چه موجوداتی ان والا نمیتونم درک کنم.ادم تو عید میخواد حالشو ببره استراحت کنه با این وضع کلا باید سرمون تو کتاب باشه 

    رفته بودم بالاپشت بودم که یهو 

  • Comments [ ۰ ]
    • ~S :)
    • Sunday 17 Mehr 01
    • 10:32

    A girl in the mirror (Ep 9)

    ظهر 1399/06/21:
    دیروز کلاس تابستونیا تموم شد.اخیششش امروز تا لنگ ظهر خوابیدم چه حالی داد خدا وکیلی 

    خب امروز میخوام چیکار کنم؟ 
    نقاشی؟ حتما میکنم خیلی وقته نکشیدم
    متن؟ مینویسم
    دیگه دیوونه بازی و قر و اینجور چیزا هم که روتین هر روزمه

    شروع کردم به نوشتن که یهو

    ناخوداگاه یاد یه متنی اشنا افتادم و انگار همونو روی کاغذ پیاده کردم .

  • Comments [ ۰ ]
    • ~S :)
    • Saturday 16 Mehr 01
    • 11:59

    A girl in the mirror (Ep 8)

     

    "آدمی ام که دنبال اینم که بهترین خاطرات و برای کسایی که برام ارزش دارن بسازم ولی نمیدونم چرا همیشه اون خاطرات تهش میشن چوب کبریت هایی که دونه به دونه آتیشم میزنن و تمومی ندارن"
    هنوز نفهمیدم کی باهاش چیکار کرده که خاطراتش شدن چوب کبریت ،خاطراتی که باید براش شبیه جعبه طلاش باارزش باشن
    نمیدونم چجوری شده که به ته خط رسیده ، چیشده که تمام وجودش بی اعتمادی و نفرت از ادمای اطرافش گرفته ...

  • Comments [ ۰ ]
    • ~S :)
    • Thursday 14 Mehr 01
    • 13:42

    اولین باری که قالب و ادیت زدم :)

    این پست حاوی هیچگونه اطلاعات ارزشمندی نمیباشد صرفا غرغر های منو در بر دارد:)

     

    خب میخوام انقدررررررررر غر بزنم که خالی شم از ساعت 3بعدظهر نشستم سر قالب ادیت کردن و تا همین الان که 11 شب میباشد سرش بودم

    اولین بار بود خودم همشو انجام دادم البته بماند که هر دو مین یبار یه گندی میزدم آلا باید به دادم میرسید

     

    انقدرررررررررررررر سر رنگ انتخاب کردن و عکس حرص خوردم که اصن حد نداره

    اگه یه وقت زبونم لالللل خواستم دوباره جهت تنوع چیزی و تغییر بدم دوستان اختیار تام دارن بزنن تو دهنم 

    همه چیو تقریبا عوض کردم نمیدونم اصلا چطور شده خوب شده بد شده 

    با اینکه تموم شد همه چی ولی بازم حس میکنم یه چیزی نصفسسسس (مریضمممم)

     

     

  • Comments [ ۷ ]
    • ~S :)
    • Wednesday 13 Mehr 01
    • 22:58

    Welcome

  • Comments [ ۰ ]
    • ~S :)
    • Wednesday 13 Mehr 01
    • 22:50

    A girl in the mirror (Ep 7)

     

    دیشب که داشت تو دفترش یه چیزایی مینوشت.دلم یه لحظه براش سوخت انگار این نوشته ها برای کسی بود که 40 سال زندگی کرده

    توش نپختگی نبود....

  • Comments [ ۲ ]
    • ~S :)
    • Sunday 10 Mehr 01
    • 13:04

    شعله ور در اتش

    بیا دست به دست هم این خیابان ها را که روزی رنگین بود قدم به قدم طی کنیم...

    بیا از این کوچه ها بگذریم ... به الانش نگاه نکن یه زمانی این کوچه ها جای توپ بازی بچه ها بود ....

    بیا از کنار این مغازه ها بگذریم به این حالش نگاه نکن که کرکره های انها پایین است نه ! یه زمانی این کرکره ها تا 12 شب هم پایین نمی امد...

    بیا از کنار مردم بگذریم ولی مواظب باش... خشمشان اتش به دامنت نزند... مواظب باش ... زمانی بدون اینکه بفهمیم از کنار چه کسی میگذریم از کنار هم عبور میکردیم ولی امروز باید مواظب باشیم کسی به ما تعرض نکند ، کسی تیزی زیر گلویمان نگذارد....

     

  • Comments [ ۲ ]
    • ~S :)
    • Saturday 9 Mehr 01
    • 11:55
    چه کسی میداند که تو در پیله خود تنهایی...؟
    چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی....
    پیله ات را بگشا!
    تو به اندازه پروانه شدن زیبایی...:)

    به نام اون بالاسری...
    به دنیای من خوش اومدید
    امیدوارم ارامشی رو که شاید دنبالش بگردید اینجا پیداش کنید :)
    Topics