خب به نام خدا بعد 1 هفته ....

اولین هفته کاری چیست؟ 

هفته ایست که تو در ان از حالت همیشگی ات به حالتی نامتعارف کنترل شیفت میشی و سرویس میشی تا عادت کنی به وضع موجود

اولین تعطیلات بعد از هفته کاری چیست ؟

فرصتی برای خوابیدنی که در طول هفته از تو سلب شد + هر غلطی که وقت نکردی انجام بدی 

باید خطاب به اونایی که له له میزنن برن سرکار بگم بشین خدایی سر جات من به رحمت ایزدی پیوستم تا این هفته تموم شدش

من به طور موقت تو یه دبستان شروع به کار کردم تا حالا برم دوره کاراموزی معماری (وقتی کاراموزی برم هم باز اینو میرم چون تو کاراموزی .... کف دستت نمیزارن )

خب حسی که داشتی چطور بودش؟

راستش چون این مدرسه دبستان خودم بوده و من فارغ التحصیل اونا محسوب میشم خیلییییییییییییییییییییییی حس باحالی بودش از چه نظر :

1)بچه ها جلو پات پا میشن میگن سلام علیکم به کلاس ما خوش امدید XDDDDDDDDDD

2)حس قدرت داره میری دفتر دبیران میشینی

3)معلم ها تا میتونن غیبت بچه ها رو میکنن و تو پارهههههههههههههه میشی از خنده که خدایا این بچه هایی که اینا میگن چرا انقدر ملنگن :)))))

4)برات چایی میارننننن :)))))))

5)معلم های نوستالژیتو میبینی و باورشون نمیشه تو انقدررررررررر بزرگ شدی :)))

و هزارتا دیگه که از شدت خستگی حسش نی بنویسم -_-

 

اول کارم با کتابخونه شروع شدش و بعدش فرار کردم به سمت امور اموزشی (از مرتب کردن کتابخونه و لیست کردن اسم کتاب ها تنفر دارممممممممم)

به بسم الله معلم قرانم که الان شده مشاور تحصیلی اول تاسوم گفتش بیا کارنامه هارو توروخدا تو بزن :)) من نشستم 3 تا 75 تا کارنامه زدم و مردممممممممم 

بعدش مشاور تحصیلی چهارم تا ششم گفتش میشه مال منم بزنی 

و این گونه بود که من از پایه اول تاششم کارنامه زدم و پوستم کنده شدش در عرض 2 روز همشو زدم که میشه روهم 450 تا

حالا رفتیم کارنامه پیرینت بگیریم یهو معاون اموزشی اومده گیررررررررر بیخود داده به یه جمله انگیزشی ته کارنامه و من بدبخت مجبور شدم 450 تا کارنامه رو ادیت کنم :///////////(خدا به راه راست هدایتش کنه )در عرض 1 ساعت *-* سرعتو حال میکنین :)))))

خلاصه کارنامه ها پیرینت شدش و باید میزاشتیم تو کاور و باز من بساط داشتم ... کاور کم اومده بود و معاون اموزشی به من گفتش یه کاریش بکن :/

خب من الان میتونم برات کاور تولید کنم گل من؟؟ خلاصه که واقعا کاور تولید کردم :)))) یسری پوشه احد شاه وزوزه داشتیم مال بچه های هم دوره من که نمیدونم چرا نگهشون داشته بودن منم استفاده بهینه کردم و پوستمممممم کنده شد که 450 تا کارنامه رو تو کاور گذاشتم 

در عرض 1 ساعتت من BMI بچه های اول تاششم و حساب کردم و مردم از خنده بچه کلاس ششم وزن 91 کیلو و قد 139 (مادر جان شما از در تو میای اصن ؟ من نگرانم چهارچوب درم خب XDDDDDDD)

حالا من یه غلطی کردم اینارو با سرعت نور حساب کردم ، حالا معلم بهداشته خوشش اومده دادش من اطلاعات دندان بچه هارو وارد کنم ://// (قلم شود دستی که بی موقع فرز شود :/ )

 یه لیست از کتاب های کتابخونه درست کردم که تا الان 30 صفحه شده و تمومی هم نداره :////

خلاصه که هر روز ااز خستگی عین جنازه میفتم 3 ساعت میخوابم :/// و بازم حس خستگی دارم 

و این وسطا چون شام نمیخورم 5 کیلو لاغر کردم *-* بسیییییییییی ذوققق( ولی هنوزم عینهو خپل تو مدرسه موش هام :/// )

حالا یکم از این نسل دهه 90 و کار های ژذابشان بگم که من مردم از خنده :)))):

1)من ندیده بودم بچه کلاس اول افسردگی داشته باشه که دیدم میری تو کلاسشون نصفشون با یه نگاه عاقل اندر سفیهی نگات میکنن حس میکنی طرف 3 تا بچه بزرگ کرده XD

معلم به دانش اموز عدد 4 را با انگشت نشان میدهد و میگوید گل من این چند تاست ؟ :)

بچه سر را بالااورده و با حالتی غمگین میگوید 2 تا؟ 

معلم خود را چنگ میزند که گلمممممم انگشت های منو بشمر :)))

بچه اهی عمیق میکشد و میشمارد 1و2و3و4.... خب 5 تاس ://///

چطورییییی شمردی جاننن منننن راز موفیقتت چیه :////

2)یکی گوشوارشو گم کرده بودش و مدیر مدرسه داشت سکته میزد 

بچه با کمال خونسردی میگه از اول صبح یکم شل بودشا ://///////////

لامصب خب شل بوده در میاوردیششش مگه مریضیییییی وای گاددددد

3)قرار بودش بچه ها برن نماز یهو من دیدم یسری بچه ها به خط وایسادن میگن ما نمیریم نماز و یکیشون اون وسط میگه من هیچچچ جوره نمیتونم بخونم :///

لابد بهت التماس کنن میتونی بخونی؟ توروخدا جون من بیا بخون :/ 2 حالت داره یا میتونی بخونی و اکی یا اوکی نیستی و نمیتونی بخونی *-* خدایا اینارو هدایتشون کن چرا انقدر ملنگنننن :)))))))))

4)رفتم سرکلاس ، کلاس دومی ها (بماند که چقدرررر کیوتنننننن واییی خدا ) به من میگن خانم شما معلم کدوم کلاسین حالا بیا بفهمون من معلم نیستم گل من یکی اون وسط میگه نمیشه شما معلم باشین XDDD ای خدا 

و هزارتا ماجرای شبیه این که دفتر دبیرانو به تائتر کمدی رسما تبدیل کرده بودش XDDDDDDD

 

راستی از کارنامه های بدخشان نگفتم :))) لامصب 1 ماه کلا گذشته تو چیزی امتحان ندادی که ریاضی و نیازمند به تلاش میگیری ://// بعد بقیه درساتو خیلی خوب میگیری چراااا جدا ://// من نگران منقرض شدن نسل مهندسینم خدایی با این وضع اینا XD

 

من عادت ندارم زیاد خاطره بنویسم بیشتر تعریف کردنم خوبه تا نوشتنم ولی خب به قول یکی همیشه اولین ها باید به یادگار بمونه ....