یه حس عجیبی دارم ، نمیفهمم چرا من شدم نقطه ضعفش... و نمیفهمم چطوری ترسشو کنار گذاشت و منو گرفت...
وقتی به هوش اومدم دیدم با اون چشای ابیش که از دریا ارامشش بیشتره داره بهم نگاه میکنه...صداشو ضعیف میشنوم، یهو انگار گوشم سوت میکشه ، دردش زیاده نمیتونم تحملش کنم....