*ببینمت این نگاها چیه؟ماییم دوستاتیم....دیوونه شدی احیانا
+روت میشه حرف بزنی جدا ماشالله بهت ....ول کن دستمو....
یهو جفتشون میزنن تو سرم یهو به خودم میام اینا چی بود گفتم بزار امتحان کنم ببینم میتونم حرف بزنم

+اااا زبونم وا شد یسسسسسسسسسسسسس
با تعجب نگام میکنن
+وای نمیدونم چم شده بود انگار نمیتونستم حرف بزنم یکی داشت جام حرف میزد ....
^اسکلمون کردی تو ؟
اینا چرا هر چی من میگم باور نمیکنن....خودمم راستش باورم نمیشه ....
+وای من خوابم میاد حوصله کلاس و ندارم اوفففففففففففففف
^کی حال داره والا
چند ساعت میگذره داشتم تکلیفامو تو زنگ ناهار انجام میدادم که یهو ...... دوباره همون حالت بهم دست داد وای نه توروخدا

^وای بابا زنگ ناهاره بیخی خلی تو؟!
باز که دارم همون جوری نگاه میکنم ای خدا
^خدایا باز این شروع کرد بخدا داره باورم میشه جنی شدیا .....
وای دوباره سرم .....
باز کجام دیگه از این بازی مسخره داره حالم بهم میخورع دیگه گندش در اومده یعنی چی اخه اه توف
باز دارم چیکار میکنم ؟ گریه ؟ اخه چرااااا دارم زار میزنم وا مامانم چشه باهام قهره چرا؟ اینا چیه دارن بهم میگن ؟
ااا اینا چیه دارم میگم ای دختر لال شو اینا چیه میگی ...

کجا میری اییی
بالاپشت بوم؟ خب رسما رد دادی دیگه باز اومدی اینجا چته تو
خاک به سرم تاحالا این مدل خودمو ندیده بودم چرا اینجوری گریه میکنم :/
دارم میرم پایین خب رفتم تو خونه تلفن زنگ میخوره کیه ؟
چرا کسی بر نمیداره ؟ وا چرا نذاشت تلفنو بردارم اااا چرا تلفنو از برق میکشه
لبتاب و دوباره دارم روشن میکنم من هنو نفهمیدم من با لبتاب مامانم چیکار دارم چرا واتساپ مامانم تو لبتابه :/
دارم پیام میدم ویسسسسسسسسسسسس؟ با این صدا ؟ تو خری دختر نکن چرا با این صدای داغون داری ویس میدی حالا به کی داری ویس میدییییییی
این چرا صدای منو نمیشنوه الووو؟
دوباره تکونم میدن وای خدا من خوابم برده بود چه مرگمه به کی بگم به هرکی بگم میگه دیوونه شدم
خب شکر مدرسه کوفتی تموم شد
^خب دیوونه خدافظ ،حتما برو بخواب خدایی حس میکنم خستگی روت فشار اورده
+زهرمار بیشور
*راست میگه امروز عجیب شده بودیا .....

رسیدم خونه ساعت 4
طبق معمول لباسمو دراوردم ،خونه رو مرتب کردم ،رفتم سر مشقام و شام و خواب....

 

صبح روز 4/12/1398:بازم صدای ساعتی که 500 بار زنگ میخوره و صدای استرس امیز بابام که میگه جا موندی حالا هی بخواب
حس میکنم 2 تن وزنه رومه نمیفهمم چه مرگم شده دیروز انگار بهتر بودم ولی امروز.....
باز مدرسه و همون ادمای دیروزی با همون پوزیشن های قبلی.....
^خب خل و چلمون اومدد خوبی دیگه ایشالله؟
*چطوری بهتر شدی؟
+اولا سلام دوما خل و چل خودتی بیشور سوما دیروز چیزیم نبود چهارما من همیشه حالم خوبه
J
^خب معلومه حالش خوبه برگشته به همون بلبل زبون سابق شکر
کلاسا همینجوری میگذره .... امروز اردو مطالعاتی دارم وای:/
وای اخ جون ساعت 4 وقته خوابه یسسسس ولی 1 ساعت خداییش کمه ....
با دوستام میریم نمازخونه و سوسولمون یه بالشت میزاره زیر سرش منم که خاکی
J کیف میزارم زیر سرم یبسمونم که رو بالشت سوسولمون سرشو میزاره من انقدر خستم که چشام باز نمیشه چادرو میکشم سرمو خدافظ....
خب باز فیلم سینمایی شروع شد .....
باز دارم چه غلطی میکنم ؟ با تلفن حرف میزنم خب رسما رد دادم چرا انقدر با تلفن حرف میزنم چی دارم میگم ؟
اینا چیه میگم ؟با دوستام دعوام شده چمه ؟
این چه روز و احوالیه چرا مثل مردع متحرک شدم خاک توسرم چرا چیزی نمیخورم اعتصاب غذاس؟
خداییش نمیفهمم منی که تو این فیلم سینماییه  میبینم  کیه !
یه ادم افسرده ،سرکش،بی احساس، بی روح ......
سرکلاسم ؟ اینجا کجاس؟
کلاس مجازی؟ وای خدا الان میپاچم کارگردان این فیلمه کیه به قوه تخیلش باید جای 20 ،21 داد
ساعت چندهههههه وا 1 شب خو برو بکپ تا جایی که من دیدمت از صبحه ماجراجویی کردی الوووو؟
جون من این چرا صدای منو نمیشنوه ؟

اوا صبح شد چه باحال !
دارم مینویسم چی مینویسم ؟ اه چرا نمتونم ببینم؟
اها حالا واضح شد.....
عنوانش ادم عجیب.....
 اینا چیه نوشتم ؟ چرا از این نوشته ها داره غم میباره
"فکر و خیال.... چیشد که اون شد فکرو و خیال؟ ، نمیدونم ....فکروخیال همونی که وقتی گفتم من برا هیچکس مهم نیستم گفتم هیچکس منو نمیبینه گفت پس من چی ام لعنتی؟"
اینی که دارم مینویسم قسمتی از یه چیزیه فکر کنم .....قسمتی از یه خاطرس چرا انقدر حس بدی دارم ....