قشنگ از قیافش معلوم بود که کلی سوال تو ذهنشه ، تعجب کرده که من چجوری تنها اینجا زندگی میکنم، البته تنها که نه یه هم خونه دیوونه هم دارم که اصلا باهم حرف نمیزنیم فقط مواقع اضطراری بهم کمک میکنیم همین!

-میگم همخونت هم هستش؟

+چیه علاقمندی ببینیش؟

-خب هیمنجوری میخواستم ببینمش

+بعید میدونم الان خونه باشه

-چرا؟ الان که شبه

+ما فقط همخونه ایم باهم ، نه باهم حرف میزنیم ، نه باهم کاری داریم فقط وقتی تو دردسر میفته یکیمون سر کله اون یکی پیداش میشه ، برای همین نمیدونم کی میاد خونه معمولا وقتی میادش که من خواب باشم چون باهم نمیسازیم زیاد :)

در و باز کردم و ...

+خونه ای؟ اونم الان؟

*به تو باید جواب پس بدم؟ ایشون کی باشن؟

+به تو چه باید بهت جواب پس بدم ؟

*منطقی بود

-سلام من..

یه نگاهی به سر تا پاش انداخت و رفت بیرون :/// گند اخلاق

-این همیشه اینطوریه؟

+الان بهت افتخار داد صداشو شنیدی وگرنه که صداشم نباید میشنیدی!

-اینجا زندگی میکنی....اممم قشنگه

+چیزی ندارم که بخواد قشنگ باشه:/ بیخودی زور نزن

-نه چیدمانش ساده و قشنگه ، اینا چیه

+ااییی دست نزن مال اون دیوونس به وسایلش حساسه بفهمه دست زدی خودشو تیکه و پاره میکنه، من میرم یه چیزی بیارم بریم بیرون بخوریم منظره شب اینجا باحاله

تو همین فاصله ای که من رفتم یه چیزی بیارم مثل اینکه رفته بود سراغ وسایل اون دیوونه ...یهو صدام زد...

-اینی که تو این عکسه کیه؟

+بهت گفتم به وسایلش دست نزن چرا تو...این تو وسایل اون دیوونه بود؟

-اره

+ببر بزار سر جاش

-کیه خب؟ شبیه توعه

+ببر بزار سر جاش

-باشه

کلی فکرم درگیر شدش این عکس مال خیلی سال پیشه ...تقریبا یادم رفته بود با اون دیوونه همچین عکسی انداختم ...

-چرا شما دوتا اینطوری هستین باهم؟

+خیلی داری فضولی میکنیا ، جنبه نداری:/ گفتم بهت که منو اون باهم از یتیم خونه فرار کردیم ، کار کردیم و اینجا رو گرفتیم همین ، نه باهم حرف میزنیم نه چیزی ، فقط چون از بچگی همومیشناسیم وقتی اتفاقی برای یکیمون بیفته اون یکی پیداش میشه همین ، چیز بیشتری هم وجود نداره

یه ذره باهم نشستیم و یه چیزی بر بدن زدیم و اون رفت ...منم نشسته بودم بیرون و داشتم همه جارو نگاه میکردم...

*ببینم تو احیانا از این طرف خوشت اومده؟!!

+به به شبگرد ! به توچه؟

*مثل ادم جواب بده، مگه نگفتی وقتی یکی تو دردسر بیفته اون یکی پیداش میشه!

+گوش وایساده بودی؟؟؟!!!! تو؟؟ نه بابا ،چقدر عوض شدی من خبر نداشتم ، خب الان تو دردسر نیفتادم اشتباهی پیدات شده

*تو دردسر افتادی!

+چرا اون وقت؟

*برا چی سر وسایل من رفت؟

+اها اون عکس، چرا نگهش داشتی؟ مال خیلی وقت پیشه ! گفتی همه چیو سوزوندی این چیه پ؟

*به تو چه!

+برو پی کارت حوصلتو ندارم

*هشدارمو بهت دادم ! عاشق نشو!

+هه باش چون تو گفتی ، اولا من و عشق؟ زده به سرت ؟ دوما گیرم بشم به تو چه؟ سرت به کار خودت باشه فضولی نکن انقدر تو کار من :/

حرص منو در میاره به توچه اصن ، من چرا باید یه کسی حسی پیدا کنم ، چرت میگه...

صبح با صدای نکره ساعت گوشیم از خواب بیدار شدم اخ! اون یکی دیوونه منتظرمه

چی بپوشم :/// درد همیشگیم :/ این ابیه خوبه یعنی؟ عین چشای اونه... ای چی میگی دیوونه شدی ... داشتم با خودم حرف میزدم که دیدم ...

+خجالت نمیکشی منو دید میزنی ؟ منحرف:/

*برو بابا توعم تحفه ای اخه تو ، دیدم داری مثل این خل و چلا با خودت حرف میزنی گفتم ببینم کامل خل شدی یا نه

+به توچه ؟ گمشو بیرون

این هیچوقت خدا این ساعت از خواب بیدار نمیشه :/ جنی شده نکنه؟!

*کجا به سلامتی که تیپ زدی؟

+ببینم تو دیشب مطمئنی سرت به جایی نخورده؟تو رو چه به این سوالا و حرفا واه واه

*بهت هشدار دادم یادت بمونه!

+گمشو :)

من موندم چرا تو زندگی 2*2 من باید حتما 2 تا دیوونه وجود داشته باشه!

رفتم جای همیشگی ... باز این دیوونه کجا قایم شده:/

+ببین حوصله ندارم صبح به حد کافی اون یکی دیوونه گند زده به اعصابم بیا بیرون وگرنه دونه دونه موهاتو میکنممممم

هیچ خبری نشدش!

یه ساعت وایسادم...

دو ساعت...

ظهر شدش!

بعدظهر...

گوشیشم جواب نمیده ، نگرانش شدم چی شده یعنی، ادرسی هم ازش ندارم

یهو یه چیزی خورد تو سرم ...دیگه هیچی یادم نمیادش وقتی چشامو باز کردم کلا سیاهی میدیدم

من کجام؟...