چرا گریه میکنی ؟
اره.. فلانی اینو گفته ، اون یکی فلان کار و کرده ، اره الان اون یکی چی فکر میکنه...
چرا میخندی ؟
وای فلانی زنگ زد بهم بهم گفت ... فلانی چقدر بانمکه ، برا فلانی خوشحالم....
چرا داد میزنی ؟
اره فلانی واقعا بیشعوره تر زده به اعصابم، بخاطر اون ادمنفهم ...
.
.
.
بابا یه دیقه صدای بقیه رو خفه کن ! برو جلو آیینه ...خودت؟؟؟؟؟
کجای اینا خودتی ؟ نیستی به خدا هیچ کجای زندگیت خودت نیستی و این یعنی احمقانه ترین واقعیت موجود ...
گریه میکنی ؟
بکن کسی نمیگه نکن برا خود خرت بکن که این همه بلا سرت اومده و نباید دم بزنی ! نشستی بخاطر زر یکی دیگه میزنی زیر گریه؟
میخندی ؟
بخند عزا که نباید همیشه بگیری ، عزیز من یبار تو عمرت برا خودت بخند بیخودی بخند ، خودت خودتو خوشحال کن مگه آدم نیستی تو؟
داد میزنی؟
اره داد بزن از سنگ که نیستی ولی داد نزن چون فلانی ، فلان چیزو گفت بفهم ! اون گفت برا خودش گفت ، برای اینکه حقتو بگیری داد بزن !
وسط این بازار کوفتی که هر کی به فکر سود خودش و جنسشه، وسط این دریای مواج که هر کاپیتانی مواظب اینه که کشتیش کله پا نشه ، وسط این دنیای کوفتی که همه به فکر جیره و مواجبشونن بفهم به فکر خودت باش !
.
.
.
امشب برای اولین بار یکی ازم پرسید برای فلان چیز گریه میکنی ؟
و منم گفتم نه برای خود خرم گریه میکنم که چه طاقتی داره ...
بزرگ شدن... چیز مزخرفیه بزرگ شدی باریکلا ! تو دیگه اونی نیستی که بخاطر بقیه گریه کنی ، بخندی ، داد بزنی .... بزرگ شدی انگار...