1399/1/15
.
.
صبح روز 1399/2/6
یعنی از ما بدبخت تر داریم ؟ با زبون روزه باید بریم مدرسه تا 4 با یه سری ادمی که کلا زبونتو نمیفهمن سرو کله بزنیم بیایم خونه مشقامونو بنویسم تا افطار بعدشم بکپیم چون فرداش مدرسه باید بریم .
ای خدا توف به این روزگار
خب و باز صدای رومخ ساعت گوشی
خوشم میاد منو خوب میشناسه 200 بار زنگ میزنه تا منو بیدار کنه
به زور از جام پا میشم منی که همیشه قبل مدرسه 2 ساعت جلو آینه بودم الان با یه قیافه داغو و رنگ پریده میرم از خونه بیرون و سوار سرویس میشم .
خوشم میاد هیچوقت تنها نیستم همه دوستان با بنده همراهی میکنن یکی از یکی داغون تر که من وسط اون دربه داغونه خوبشونم فکر کنم
خب و بازم کوریدور مدرسه
و بچه هایی که عینهو جنازه یکی پس از دیگری رو هم ولو یعنی یجوری که مدرسه شبیه پشت جبه شده
طبق معمول کف زمین ولو میشم و شروع میکنم به زمین و زمان فوش دادن و غر زدن (یعنی اگه یه روز غر نزنم اون روز باید بهم بقیه شک کننJ )
امتحانم داریم یعینیااااااا با زبون روزه امتحان میگم با یه مشت زبون نفهم طرفیم
خب کتاب و باز نکرده خوابم میبره
نمیدونم چه سریه الان رمان دزیره رو بزران جلوم تا صبح عینهو جغد بیدارم ولی کتاب درسی بزارن جلوم عینهو کوآلا به خوابی عمیق فرو میرم
یعنی الان عین تام بود که لای چشاش چوب کبریت گذاشته بود.الان یه چیزی تو همون مایه هام
خب سرکلاس یعنی خوشم میاد معلم ها تو هر شرایطی انرژی دارن ماشالله معلوم نیست تو چایی مدرسه چی میریزن اینا اینجوری ان، سوخت موشکی چیزی توش نیست؟
به هر زور و زحمتی هست سرکلاسا میشینم تا سر امتحان
یهو سر جلسه امتحان
من دوباره همون حالت بهم دست میده
خدیاا الان اخه چرا من موندم
داره چیکار میکنه ؟ فکر کنم کارایی که این دختر میکنه میکنه باعث میشه من بیام اینجا یسری اتفاقات مهم تو زندگیش وگرنه که من روزمره این دخترو والا ندیدم
خب طبق معمول رو بالا پیشت بومه خب ؟ داره میره پایین .اوا اولین باره میبینم انقدر خوشحاله
تلفن و برداشت داره به کی زنگ میزنه؟
دختره ی احمق اینا چیه به این بی لیاقت میگی اخه ارزششو داره این شاسکول
ای بابا تو دیگه چقدر ساده ای ....خب شکر مامانم جلومو گرفت .عجب خریه جدا حرفای این حقه باز و باور کردی؟
بیخی بابا اگه تو من باشی باید خیلی محافظه کار رفتار کنی که چرا همچین میکنی؟
خدایا من اگه بفهمم زمان تو این فیلم سینمایی چطور میگذره خیلیییییییییی خوب میشه مثل اینکه یه هفته گذشته
من چی میبینم :/......جون من منتظر زنگ او بی معرفتی؟ خاک تو سرت خب
چیکار داری میکنی دوباره .....اخه یکم فکر کن بعد یه کارو انجام بده .به کی داری زنگ میزنی؟
نگو ! بابا یارو یه هفتس سراغی ازت نگرفته اسکلی مگه تو
خب اخیش مامانم حالمو گرفت دلم خنک شد ، والا
وا حالا وایساده بحث میکنه :/ رسما مغزو دادی اجاره ها الووووو
وای دلم میخواد برم یکی بزنم تو سرش،حیف که نمیشه
بیا خوب شد.مامانتم محلت نمیزاره حقته
داری گریههه میکنیییییییییییییییییییییییییییییییییی ...مگه داریم
تکونم میدن
یعنی خدا وکیلی من موندم هیچ راه دیگه ای وجود نداره که من به حالت طبیعی برگردم خودم خود به خود حتما باید 200 نفر تکونم بدن
خب تایم امتحان چیییییییییییییی
خاک به سرم تموم شده...حالا 2 ساعت باید چونه بزنم بگم حالم بد شده بود، ولی چجوری میشه همچین چیزی رو توضیح داد
نمیدونم این چیزایی که من میبینم چی ان ولی نسبت به کساییی که دارم باهاشون میگردم منو خیلی بدبین کرده نمیدونم چرا ،نمیدونم چیزایی که اونجا دیدم واقعیه یا چیزایی که اینجا دارم میبینم
یعنی دوراهی رسما به این میگن
میدونی بدتر از این چیه ؟
اینکه اونی که میبینم خودمم ولی نمیدونم کی این اتفاقات برام افتاده ،یا نمیدونم قراره کی اتفاق بیفته ولی خیلی میترسم که این شکلی بشم که هر ازگاهی میبینم یکم ترسناکه من اون شکلی بشم ...