امروز داشتم جاروبرقی میکشیدم که طبقه پایینمون اومده دم در میگه میشه آروم تر جارو بکشی :/
به حدی از خنده داشتم پاره میشدم که مونده بودم الان به این خل مشنگ چی بگم :))))) گفتم ببخشید صدای جاروبرقی یه حد مشخصیه تنظیمش دست من نیست 😂😂😂
یعد برگشته میگه آخه گچ های خونه ما داره میریزه 🤣🤣🤣🤣
بعد بهش میگم الان برای گچ های خونتون من چیکار میتونن بکنم گل من؟ 😂😶 من از طرف گچ و سیمان مهندس ساختمان و پیمانکار ساختمان معذرت میخوام از شما که سقف خونتونو با تف درست کردن 😂😂😂
والا بخدا مردم خل شدن 😂
بعد حالا دوباره غروب من داشتم تغییر دکوراسیون میدادم اتاقمو بابای دختره که صبح اومده بود اومده میگه (یه پیرمرد اسکلیه ) وای شما یا دارین اثاث جابه جا میکنین ، یا جارو میکشین ، یا یه چیزی رو میکوبین زمین 😶 یکم مراعات کنین :/
گفتم حاج آقا یه روز در ماه ما تمیز کاری اساسی داریم که یکم سر و صدا داره بله ولی هر روز خدا که از این کارا نمیکنیم شما هم جو میدی
بعدشم مگه ما خلیم یه چیزی و بکوبیم زمین :/
اصن ملت ما هم عقلشون پاره سنگ برداشته یه مشت منگل
فکر کن طرف نمیره برا ساختمون نظافتچی بگیره خودش ۸ طبقه رو تمیز میکنه حیاطم میشوره "/ آیا این بشر اسکل نیست؟
چند روز پیشا که عالی بود داشت برف و برگ های رو زمین و با شلنگ تمیز میکرد "/ یکی نی بگه آخه منگل السلطنه پارو و جارو و برا چی گذاشتن که تو با شلنگ آب داری خود زنی میکنی 😂
خلاصه که همسایه های فانی داریم گفتم اینو بگم دل چند نفر دیگه هم بلکه شاد بشه از این منگل آبادیا 😂